با طعم قهوه

sacar.ir

 

صــدایت میکنم “

مـــــــــــرد مـن”
“جــــــانی” که میگویی…
جانم را
میـــــــــــگیرد….
نـــــــــــــــــــــزن این حـــــرف ها را…
دل من
جنبــــــه ندارد…



برچسب‌ها:
+ نوشته شده در یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:3 توسط زینب |



کاش مـی فـهـمیـدی ....

 

قهر میکنم تا دستم را محکم تر بگیری و بلند تر بگویی

بـمان....

نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛

و آرام بگویی:

 هر طور راحـتـى ... !

 

 

 

 

 

نمایش احساسات با عکس های زیبا

 


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:32 توسط زینب |


مردها سکوت می‌کنند . .

 

 

نمی‌توانند وقتی که ناراحت هستند، گریه کنند و بهانه بگیرند!!!

مردها نمی‌توانند به تو بگویند، منو بغل کن تا آروم بشم!!!

نمی‌توانند بگویند دلشان می‌خواهد در آغوش تو گریه کنند!!!

ممکن است خیلی تو را دوست داشته باشند

اما نمی‌توانند صداشون رو مثل دختر بچه‌ها کنند و جیغ بزنند بگویند: عاشقتم!!

مرد همه اینها را قورت می‌دهد که بگوید یک مرد است . . .

یک آدم محکم که می‌تواند تکیه‌ گاهت باشد

 

 




برچسب‌ها:
+ نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:31 توسط زینب |



بـﮧ هر کے مے رسے میگے :

تو نیمـﮧ گمشدهـ منے کـﮧ בنبالتـ
مے گشتـґ .....

مگـﮧ نیمـﮧ گمشـבهـ تو بـﮧ چنـבـ قسمتـ مساوے تو جهانـ تقسیـґ شـבهـ
کـﮧ هر בفعـﮧ یکے شو پیـבا میکنے !!!!


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:2 توسط زینب |


از دیگران بپرسید:

"یک شب چند روز طول میکشد؟!"

مطمئن باشید آن هایی که به شما می خندند آدم های تنهایی نیستند !


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:0 توسط زینب |


من که نباشم دنیا یک “من”کم دارد تو که نباشی من یک “دنیا” کم دارم


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 11:57 توسط زینب |


 

بی گناهی پای چوبه دار می خندید

بيچاره

نمی دانست دوره ضربالمثلها گذشته است..


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 11:54 توسط زینب |


زیاد فرقی نکرده …
خودِخودشه
فقط اونی که داره باهاش قدم میزنه
” من ” نیستم


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 11:53 توسط زینب |


دوستت دارم هایت را باور می کنم
درست مثل امضای آخر نامه هایت که می گویی خون است…
اما طعم آب انار می دهد


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 11:52 توسط زینب |


حماقت که شاخ و دم ندارد!

حماقت یعنی من که


اینقدر میروم تا تو دلتنگِ من شوی!

...

خبری از دلتنگی تو نمیشود!

برمیگردم چون

دلتنگت می شوم..!


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:3 توسط زینب |


و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 11:58 توسط زینب |



دختر ۵ ساله‌ای از برادرش پرسید :
معنی
چیست ؟؟
برادرش جواب داد :
عشق یعنی تو هر روز شکلات من رو ،
از کوله پشتی مدرسه‌ام بر میداری ،
و من هر روز بازهم شکلاتم رو همونجا میگذارم.


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:20 توسط زینب |


از ایــــن روزها خاطرات ِ خوبی در دسترس نیست .. پلیـــــز ترای اِ گِین لِیـــــتِر !!!


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:15 توسط زینب |


قط پلی بودم برای عبورت....فکر تخریب من نباش

به آخر که رسیدی دست تکان بده

خودم فرو میریزم !!


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:4 توسط زینب |


حرفش را ساده گفت
من لایق تو نیستم
اما نمیدانم خواست
لیاقتم را به من یادآوری کند
یاخیانت خودش را توجیه !!!


برچسب‌ها:
+ نوشته شده در دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:1 توسط زینب |